محل تبلیغات شما

بیدساکی بختیاری




زمین جنبشت عشقس مین دل مو

پلفنی هرچه هورچین و حصار بی

چی آواری اوید( شد) مین دل مو

دلی که چارستینس برقرار بی

ایر نیدی ای تش وسته دو تا تی

هو کی مجنون وآوار دیار بی

الهی هی بخو بو چشم عاشق

ایر ای درد ز ای چشم دیار بی

شاعر علی اکبر بهرامی

30/فروردین/ 1399  سایت سرزمینما 

تاریخ نویسانی که حق را باطل کرده اند

 

بعضیاز تاریخ نویسان حق را باطل کرده اند!!»

بهقلم: مهرزاد کاظمی (شاعر و محقق(

در درون کوهستان هانژادی است از آهن،

مردمانی دلیر و بیباک

با اعتماد به نفس،در جستجوی آزادی

و همیشه در تکاپویتسخیر سرزمینهای بزرگ۱.

 چندیپیش  کتابی به دستم رسید تحت عنوان تاریخ ایل بختیاری» جالباست!، در ابتدا بهتر است بگویم حقیر تنها  کتاب را میشناسم و حتی هنوز ایننویسنده بزرگوار را نه دیدم  و نه میشناسم، ولی از آنجایی که بر خودم وظیفهمیدانم تا جایی که مطالعاتم اجازه بدهند کتاب را بررسی کنم و حداقل برای خودم همکه شده تصمیم آگاهانه ای درباره مطالب یک کتاب بگیرم وناآگاهانه تسلیم مندرجات یککتاب نشوم مبحث مختصری را میگویم، حال که می گویندتاریخ گذشتگانتبصره آیندگان است و اخبار سلف تذکار خلف است۲» نیکاست که نکته هایی را برای یادآوری بر این اثر بیان کنم.

 بامشاهده و بررسی دقیق این اثر در همان ابتدا متوجه می شویم کتاب حجم بالایی ازمطالب گوناگون را در خودش جای داده است و اینگونه که از ازدیاد مطالب  تحلیلو تصفیه نشده برمی آید آشکار است که زحمت خالصانه  و اندیشمندانه ای که درخوریک مطلب یا نظریه تاریخی توسط یک مورخ آگاه به زمان و مسلط به امورعصرخود باشدکمتر مشاهده میشود، بیشتر مجموعه ای از نسخه های یادداشتی و اطلاعات تصفیه نشده ایهستند که بدون تحلیل و ارزیابی به حلقوم کتاب ریخته شده اند که اثر را بی ارزش میکند. حتی روشهای متفاوتی که باید بر یک مطلب تاریخی ومستند ازجمله (تحلیل، تصفیه،مطابقت، نظرسنجی،صحت و اصالت و…) اعمال شود بر آنها وجود ندارد بیشتر مطالبی هستند که سینه به سینه از افراد مختلف و قشرهای متفاوت ، با سطح دانش و آگاهی هایگوناگون گرفته شده است، نقل و منتشر شده اند وهیچگونه اعمال نظری واقع بینانه برروی آنها انجام نشده است ، هرچند در جای جای کتاب مطالب مفید و مهمی وجود دارد کهآگاهانه انتخاب شده است و دارای صحت  و اصالت هستند ولی متاسفانه آن مطالب همدر زیر آن همه اطلاعات ارزیابی نشده آسیب دیده است و مجالی برای نمایان کردن خودپیدا نمی کنند.

در تاریخ چون تکیه همه بر اسناد وشهادتهاست، مورخ ناچار می بایست به انواع مدارک که در پرونده دارد ((اسناد کتبی،برگه ها و مآخذ اطلاعات غیرمستقیم ))استناد کند واستشهاد.این کار البته در صورتیحاصل درست می دهد که غیر از نقد اسناد و مدارک ، مورخ در اصل شهادتهایی هم که ازآنها بر می آید با نظر منتقد نگاه کند ، آنها را جرح و تعدیل کند ، آن را که قابلاعتماد است از آنچه نامعقول یا ردکردنی است جدا کند، شهادتهایی را که از لحاظتاریخ و محل ممکن است از آنچه قبولش از جهت زمان و مکان اشکال دارد تفکیک نماید ،آنچه را خبر واحد است از آنچه به تواتر و شیاع پیوسته است باز شناسد، آنجا کهشهادت ممکن است انعکاس مصلحت جویی یا تمایلات شخصی گواهان باشد خود را از اتکاء برصرف شهادتها نگاه دارد»۳ ودر مقابل حجم اطلاعات و شهادتهای افراد مختلف زود تسلیم نشود، آنها را دقیق بسنجدو ارزیابی کند، از اینجاست که ذکرمآخذ ضرورت پیدا میکند و بی آن کار مورخ نه کامل است و نه در خور اعتماد.

 بهعلاوه مورخ باید با شناخت درست به صحت و سقم اخبار و گواهی ها و یادداشتهایی کهجمع آوری کرده اطمینان پیدا کند و چشم بسته تسلیم مندرجات هر نوع سند و گواهی نشودکه مبادا با سبکسری و بی دقتی و افراط در خوشباوری و شور و هیجان که آفت قلمبسیاری شده است اقدام به ارائه آنها بکند ،از دیگر موضوعاتی که پژوهشگرعرصه تاریخبایستی بدان آشنایی داشته باشد، شناخت آدرس و پایگاهها و افرادی که از آنها برایکسب اطلاعات استفاده می کند است که این به نظرم از حساس ترین و مهم ترین کارهاییاست که باید انجام شود. جزئی نگری بر موضوعات تاریخی و بزرگ کردن کارهای کوچک واغراق و مبالغه در آنها و ستایشهای بی مورد و بیجا موضوعی هست که در این اثر بهوفور یافت می شود مع ذالک گویی ما با شخصی بی طرف به عنوان  مورخ سروکارنداریم و مؤلف شخصی غالب است که پشت سر هم دارد حکم های بی جا و بی پایه و اساسصادر میکند که این یکی از نقص های کلی است که در این کتاب مشاهده میشود واینغیرازاینکه نشان میدهد که مؤلف هنوز از کوچه بازار آن مکان بیرون نزده است و درگیرهمان یادداشتهای اولیه و ابتدای کار است که می بایستی تحلیل و ارزیابی میشد و بهصحت و اصالت می رسید چه چیز مهم  دیگری را می رسانند ؟از اضافه کردن القابگذشته به شخصیت های امروز از جمله (آ، کدخدا، خان،…) که هر کدام از این لقب ها بهدوره ای خاص و زمانی مشخص مربوط هستند وتعریف مشخصی دارند چه بهره ای امروز میتوان از آنها گرفت؟! دراین عصر فناوری اطلاعات و تکنولوژی جهانی کشتی غرق شدهفرهنگ ما را کدام خان میتواندنجات دهدو کدام درد ازتاریخ ما را درمان میکنند! که مورخ باید به آن با کمال وسواسوچشم پوشی از غرایض شخصی و تعارفات روزمره که این روزها به وفور یافت می شودنظرکند تا مبادا از ارج و ارزش اثر بکاهد، نکته دیگر اینکه کتاب پر است از اشکالاتدستور زبانی و نگارشی و تهی از انضباط  نویسندگی که شما دراکثریت صفحات باخواندن مطالب متوجه این بی نظمی خواهید شد که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم تنهاوقت را هدر داده ایم.

 با شناختی  که از قلم این بزرگوار دارم و چند وقت پیش هم کتابی از ایشاندیدم میدانم که این دوست عزیز در انتشار مطالب  بسیار عاجل هستند آن هم مطلبتاریخی که فراتر از هر نوشته ای دیگر باید آن را چکش کاری کرد و بسا سالها باید برآن طی شود که بسیاری از هویتها و اصالت اثرها در این توقف های چندین ساله هویدامیشود که با افتادن آبها ازآسیابها ماتازه صدای همدیگر را میفهمیم  ومیبینیم که این سروصداهای  کاذب وشلوغیهای فریبنده که اطراف یکایک ما را گرفته اند و گریبانگیر اندیشه های ما شدهاند تا چه اندازه ادبیات ما را به سمت انحطاط و تباهی کشانده اند. مورخ باید باشکافتن کتابهای تاریخی متفاوت  و مربوط به اثر، تحقیق و جستجوهایفراوان  مطالب خود را به صحت و اصالت برساند، به نظرم مطالب تاریخی بیشترشبیه به ذراتی هستند که در هوا رها هستند و باید کسی که جرأت می کند  ناممورخ را بر خودش می گذارد باید شجاعت و درایت این را هم داشته باشد که این مطالبرا به گزین کند که حق همه کسانی هم که از آن تاریخ سهم دارند ادا شود و مبادا حادثهمهمی یا هویت مهمی بر اثر اندک سهل انگاری از قلم بیفتد و کتاب را فاقد ارزش واعتبار بکند وگرنه همیشه بوده اند کسانی که قصد وارونه نوشتن تاریخ را داشته اندولی دیدیم که شعله آن ناخالصی ابتدا خود کتاب را سوزانده است وازاذهان پاک کرده،این تصمیم را ما نمیگیریم این تصمیم برعهده خود تاریخ است که خدارا شکر تاریخ هممثل ما آدمها چشم دارد ،گوش دارد، زبان دارد ،هم فراز میبرد و هم نشیب می آورد،تازه فرقش هم با ما این است که او گذشته را هم خوب به خاطر می آورد، بالاخرهآنچنان می پالاید تا آن حرفی که صحت و اصالت دارد را به نسلهای آینده اش بازگوکند.

بهنظر من بعضی ها یابیکارند تاریخ می نویسند یا واقعا دلسوزند و ازاین دو حال خارجنیست وگرنه جمع آوری و ارزیابی یک مطلب تاریخی و تحلیل وبررسی آن نیاز به زحمتهایچندین ساله علمی و مطالعات گسترده تاریخی فراوانی دارد،که پس از گذشتن از هفت خواناست که رستم رستم میشود ، نکته جالبی آقای ابوالقاسم حالت درکتاب ارزشمند خود (پابوسی و چاپلوسی) دارند که بی ربط با بحث ما هم نیستمیگوید”یک پزشک قلابی را به محاکمه می کشند که:تو چون دکتر نیستی و جواز پزشکینداری به تندرستی مردم لطمه میزنی، ولی به هیچیک از این لغت سازان قلابی نمی گویند: توچون صلاحیت لغت سازی(فرهنگ نویسی) نداری سلامت فرهنگ و زبان را به خطر میاندازی»۴. ایکاش در این ازدیاد ادارات یک اداره ایی هم بود مسئول رسیدگی به مطالب در حالانتشار و درآنجا عیار هرمطلبی که قصد انتشار در مردم را داشت توسط  کارگروهیدانشمند و متخصص سنجیده میشد و تا صحت واصالت آن اثر هویدا نمیشد حق انتشار مطلبرا نداشت تا اینگونه ادبیات ما به انحطاط کشیده نمیشد علی الخصوص ادبیات مابختیاری ها که به ندرت کسی از روی صحت و سقم و بدون هیچ سوء قصدی به نوشتن درآنمبادرت ورزیده و هر کسی هم دست به قلم شده یا بیکار بوده یاخودش سوءقصدی داشته یااطرافیانی بودند که برای رسیدن به اهداف خود او را ترغیب و تشویق به این کارمیکردند ودرآخر هم یک اثر فاقد منبع معتبر و بی پایه واساس ازکاردرآمده است که آن هم زمانه ی هوشیار درهمان روزهای اول به نابودی آنها مبادرت ورزیده، آن هم طوری که به خودی خود ازذهنها فراموش شده است،و انصافا که باید به او آفرین گفت :

قضا گفت گیر و قدر گفتده       فلک گفت احسنت ملک گفت زه»۵

حالکه سر سخن به اینجا کشیده شد شایان ذکر است که شوربختانه ما هنوز در بختیاری صاحبکتاب جامعی در حوزه تاریخ توسط یک مورخ توانمند و نکته سنج نشده ایم و بیشترکتابهایی هم که در این باره نوشته شده اند هرکدام مشکلات خاص خودشان را دارند براینمونه در کتابی که تحت عنوان تاریخ بختیاری منسوب به علیقلیخان سردار اسعد تالیفشده است به قول استاد مهراب امیری بیشتر کتاب شامل خاطرات و یادداشتهای مسافرانخارجی و ایرانی است که به مناسبتهایی به قلمرو بختیاری سفر کرده اند که نقل تمامآن خاطرات آن هم تحت عنوان تاریخ بختیاری (غیر از چند مورداستثنایی)نه لازم بود ونه ضروری! و شاید به همین دلیل بود که مرحوم پژمان بختیاری در مجله وحید گفته است:متاسفانه در کتابی که به دستور مرحوم سردار اسعد (بدون دخالت شخصی او) نوشته وآن را تاریخ بختیاری نامیده اند، دراین مورد نکته تاریخی مستند به اسناد صحیح ومقبول دیده نمی شود۶

ویادر تاریخ های دیگر که تحت این عنوان هستند بیشتر مربوط به جنگ و ستیزهای محلی واختلافات خانوادگی است وخاطره نویسی با تاریخ نویسی اشتباه گرفته شده است و دراغلب شرح وقایع مصادره به مطلوب کرده اند ، نکته ای که دکتر زرین کوب در کتابارزشمند خود تحت عنوان تاریخ در ترازو مکرربه آن اشاره دارد و مورخ را از این کار باز می دارد ومی گوید در ارزیابی علمی بعضیآثار گه گاه آنها را به اصل مآخذشان برمیگرداندند و از روی همان مآخذ میزان ارزش واعتبار آن آثار را بیان میکردند.

بهنظرمن از لحاظ تاریخی و پژوهشی و اام به رعایت دقیق قواعد تاریخ نگاری و تاریخنگری که باید هرمورخی به رعایت آنان گردن بنهد و به آن قواعد وقوف کامل داشتهباشد، سوای آثار ارزشمند ژان پی یر دیگار۷ و پروفسور گارثویت واثر ارزشمند اصغر کریمی (سفر به دیار بختیاری)۸واثر غلامرضا میرزایی دره شوری (بختیاری ها و قاجاریه)۹ وبخش هایی از سفرنامه لایارد۱۰ کهاشاره به یکی از وقایع مهم در بختیاری (نبرد محمدتقی خان بختیاری با حکومتقاجاریه) میکند، همچنین کتاب (جامعه بختیاری وتحولات ایران) نوشتهدکتر غفار پوربختیار۱۱،کارارزشمندی که بتوان آن را به معنای واقعی کلمه تاریخ بختیاری نامید صورت نگرفتهاست ،البته نمی توان هم گفت که در کتابهایی که امروز تحت این عنوان وجود دارندنکات مفیدی وجود ندارد و یقینا مواردی هست که برای پژوهشگران و محققان مفید و قابلاستناد است.

سخن به درازا کشید ازبس که قصه طولانی ست۱۲″، همانگونهکه در ابتدا گفتم هدفم یادآوری بود وگرنه من حقیر نه صاحب نظرم و نه در جایگاهیهستم که بیشترازاین نکته هایی را بگویم، همچنین قصد شکافتن کتاب موردنظررا همندارم ودراین موارد چون با عموم افراد و انباشت مطالب تصفیه نشده سروکارداریم  کار بی فایده ای است و همچنان هم در این موارد مرغ یک پا دارد!، شایدبتوان گفت گزارش شیرینی است برای کسانی که از این شیرینی سهمی دارند! نهتاریخ  یک  قوم بزرگ که ریشه در گذشته های دور و دراز دارد و آنقدر تلخیها چشیده  که هنوز بعد از گذشت سالها گریبانگیر کودکان آنان هم شده است کهاین شیرینی های کاذب تنها نمکی بر زخمهای کهن این مادرمهربان می پاشند.

یادماننرود که نقد، یافتن و نشان دادن راه است و برطرف کردن عیبها و کاستی های اثر وآشکار ساختن مسائل پنهان است ،زیرا نقد از طلب ، شناخت ، ارزیابی ، و سنجش مایهمی گیرد و به باروری و زمینه سازی منتهی می گردد. بنابراین تعصب ، کوته بینی ،حمله های بی مبنا در نقد جایگاهی ندارد.۱۳ بهامید روزهایی که نهال نقد روزی در بختیاری به بار بنشیند و در متعالی کردن وماندگاری آثار به ما کمک کند.

نهایتکلام اینکه ما به درخت مدیونیمو وقتی که زیبایی و طراوت یک درخت را از جهان میگیریم تا یک کتاب را چاپ کنیم آنکتاب باید میلیونها درخت را در جهان زنده بکند و جوانه های شعور و معرفت و عشق رابه جهانیان هدیه دهد،  که شوربختانه این تنها چیزی است که در جامعه ما به آناهمیتی داده نمی شود. دریغ از کمی دلسوزی برای یک جامعه، واویلا برای یکفرهنگ، حسرت برای یک قوم و در آخر برای یک نسل که به دنبال نگفته های ماتحقیق و تفحص میکنند!   / پایان.

                           

                              (نوشته: مهرزادکاظمی دی ماه ۹۸)

منابع وجستجوها

۱-با من به سرزمینبختیاری بیایید،الیزابت مکبن روز،ترجمه مهراب امیری(۱۳۷۳)نشر سهند  // ۲-تاریخ بختیاریخلاصه الاعصار فی تاریخ البختیار»، علیقلیخان سردار اسعد و عبدالحسین لسانالسلطنه سپهر ملک المورخین» ،چاپ سوم (۱۳۸۶) ،انتشارات اساطیر // ۳-تاریخ در ترازو،دکتر عبدالحسین زرین کوب (۱۳۶۲) تهران ، انتشارات امیرکبیر ///  ۴-پابوسی وچاپلوسی،ابوالقاسم حالت،(۲۵۳۷) انتشارات گوتنبرگ/// ۵-شاهنامه فردوسی ،بهکوشش دکترسعید حمیدیان (۱۳۸۷)چاپ سیزدهم ،نشر قطره  // ۶-تاریخ یاجتماعی بختیاری،جن.رایف.گارثویت ،ترجمه و حواشی؛مهراب امیری (۱۳۷۳) نشر سهند // ۷-فنونکوچ نشینان بختیاری، ژان پی یر دیگار، مترجم؛ اصغرکریمی(۱۳۶۶)،انتشارات آستان قدسرضوی /// ۸-سفر به دیاربختیاری ،اصغر کریمی (۱۳۶۸)، نشر فرهنگسرا  // ۹-بختیاریها و قاجاریه، غلامرضا میرزایی درهشوری،(۱۳۷۳)، انتشارات ایل،شهرکرد //  ۱۰-سفرنامهلایارد ،ترجمه؛ مهراب امیری (۱۳۷۶)،انتشارات آنزان//  ۱۱-جامعهبختیاری وتحولات ایران، غفار پوربختیار، (۱۳۸۷)، انتشارات دانشگاه آزاد(مسجدسلیمان) /// ۱۲-دیوانداراب افسر بختیاری، چاپ هفتم (۱۳۸۴) ،انتشارات آنزان،تهران  /// ۱۳--درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، علیرضاملائی توانی،(۱۳۸۷)،نشر نی //   -روش تحقیق وپژوهشعلمی در تاریخ،جواد هروی (۱۳۸۶) تهران، امیرکبیر  /// ۱۵-انگلیس و بختیاری،خدابخش قربانپور دشتکی(۱۳۹۰)،نشر شهر ///  ۱۶-تاریخ بختیاری،ابوالفتح اوژن بختیاری (۱۳۴۶)، بی نا ،تهران /// ۱۷-مجله وحید-شماره ۲ سال ۳ بهمن ۱۳۴۴   //  ۱۸-تاریخ ایل کهنبختیاری.

 



بهناامیدی از این در مرو، امید اینجاست

فزون‌تر از عدد قفل‌ها كلید اینجاست

بعید نیست خطابخشی از كرامت دوست

اگر كریم نبخشد خطا، بعید اینجاست

به هر دری كه روی جز عزا نخواهی دید

مگر مقیم در دل شوی كه عید اینجاست

در آ به خلوت دل تا به چشم جان نگری

كه دوست را رخ بهتر ز مه پدید اینجاست

مباش در پی خود بینی و خدا بین باش

كه آنچه فرق یزید است و با یزید اینجاست

بكوش در عمل امروز و فكر فردا كن

كه فرصتی كه شقی دارد و سعید اینجاست

به ساز و برگ سفر جهد كن در این بازار

كه آنچه شاید و باید تو را خرید اینجاست

بیا  به میكده  تا آنكه رو  سپید شوی

كه رو سیه نشود هر كه رو سپید اینجاست

از آن به كوی خراباتیان مقام من است

كه از جهان، دلم آنجا كه آرمید اینجاست

سحر ز عرش، سروشم به گوش جان فرمود

كه هر كه سر به گریبان دل كشید اینجاست

قدم نمی‌نهد از كوی دل برون رنجی

مراد می‌طلبد از دل و مرید اینجاست


شعری زیبا از مرحوم هادی رنجی تهرانی(1286-1339)


ار که لبگشت ز مهرت بنواز دشت جونم

                                                     بگمون خاطر مو اوراهه آرمونم

دلمو مث یه آینه چینو صاف بی غل وغش

                                                    تو وپنگال جدایی ایونی به آینه خش

لو و خال وبرگ چوگت چقذر قشنک ودلکش

                                               گل ریتون ابینم ، دل حال مو ایبوهه خش

موبیدم زدار دوینا یه دلی چی اسب سرکش

                                            کر و دی زس ایورسته ، غم تو بس ایزنه تش

منیر به حال زارم وبرنگ ری ارم

                                                مو ایر که پیر اویدم ، دل عاشقین دارم

شوو رو به کفت پیرم ایگهم به خاتی نهلو

                                              بنیربه بختو طالم کجه رهد وایبرس خو

شعر از شاعر گرامی: علی اکبر بهرامی دشتکی



چشم افق          

به پیش روی من، تا چشمیاری میکند، دریاست.

چراغ ساحل آسودگی ها درافق پیداست،

در این ساحل که من افتادهام خاموش

غمم دریا، دلم تنهاست،

وجودم بسته در زنجیر خونینتعلق هاست!

خروش موج با من می کندنجوا:

ــ که هر کس دل به دریازد رهایی یافت،

که هر کس دل به دریا زدرهایی یافت،.

*

مرا آن دل که بر دریازنم نیست

ز پا این بند خونین برکَنَمنیست

امید آنکه جان خسته امرا

به آن نادیده ساحل افکنمنیست.

 


نقدی دیگر بر کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری

راقم سطور زیر:مهرزاد کاظمی

 

پاک نیم تا که برم نام دوست        ورنه فروغ سخن از نام اوست

*مجالی افتاد تا نظرم را بر کوششی که پژوهشگر محترم و محقق پرتلاش دوست عزیزم رضا بهرامی که در تدوین و پژوهش اشعار شاعر گرانمایه استاد فقید حسین پژمان بختیاری انجام داده اند بیان کنم.

   از آنجا که تصحیح و جمع آوری متون ادبی کاریست بس دشوار واز عهده همگان برنمی آید و همچنین این کار مهارت خاص خود را می طلبد پس واجب است که با دقت بیشتری به اثر پرداخته شود ،یکی از این مهارتها کشف اشتباهات موجود در متن و هنر بیرون راندن آنهاست همچنین رساندن  متن به صحت و اصالت اولیه خودکه محقق میکوشد با استفاده از نسخه های موجود وبه کمک منابع دیگر اغلاط و کاستی های متن را تصحیح کند وآن را به همان شکل اول خود که از زیر دست شاعر یا نویسنده بیرون زده است برگرداند یا لااقل نزدیکتر کند، تصحیح متن باید به صورتی انجام شودکه مخاطب بتواند یقین و اطمینان حاصل کند که اگر اصل نسخه خطی در دست نیست ولی نسخه ایی هست که به صورت اصلی نزدیکتر است که محقق یا پژوهشگر باید بهترین نسخ مربوط به شاعر یا نویسنده را که از تصرفات کاتبان و ناشران و از اغلاط املایی و انشایی خالی باشد پیدا کند، این کار در حقیقت خشت اول تصحیح و جمع آوری آثار یک شاعر یا نویسنده است

 البته در مواردی هم هست که نسخه ایی معتبر از آثار شاعر در دست هست و محقق کار زیادی انجام نمی دهد که صدالبته این سهولت دسترسی در مورد آثار شاعر و مترجم و نویسنده بزرگی چون حسین پژمان بختیاری که قلمی پرشور و طبعی روان داشت ودر جای جای کتب و مقاله ها و مجلات ادبی شعر چاپ می کرده صدق نمی کند و باید محقق یا مصححی که به گرداوری و تصحیح اشعار وی می پردازد توانایی لازم را به کار ببندد تا از این مرحله به استادی تمام گذر کند ، مثلا اگر به عبارتی برخورد می کند که معنی مشخصی ندارد و معنای بیت را تغییر می دهد و یا با شعری مواجه می شودکه از جهت وزن وقافیه معیوب است ویا از لحاظ قواعد دستوری صحیح نیست وبا اصل نسخه شاعر مغایرت دارد باید با کمال دقت و وسواس درصدد اصلاح آن برآید وبا حوصله تمام بسا که کاری را چندین سال مستمر مداوم دنبال کند تا به نتیجه مطلوب برسد که مبادا همه زحمات ومشقاتی که در این راه طی کرده در یک آن بر باد دهد و براثر اندک سهل انگاری و شتاب زدگی از ارج و ارزش اثر بکاهد.

*محقق  باید اثر ادبی را هم از جهت لغوی و فنی ملاحظه کند وهم از جهت اخلاقی و زیبایی وعلومی که مربوط به آن است بسنجد همچنین به زیباشناختی های متن با نگاه زیبا شناختی مفهوم و دید وجهانبینی نویسنده متن مورد تحقیق توجه عالمانه ایی داشته باشد و تا وقتی هم که همه جهات را بر اثر مورد نظر اعمال نکند  نمیتواند به صورت قطع نظر خود رابیان کند و آن را به عموم ارایه دهد ،حال که سخن به اینجا کشیده شد بحث را  با گفته ایی از دکتر عبدالحسین زرین کوب روشن تر کنم  که فرمودند: سخن سنجی وسخن شناسی یعنی شناخت ارزش و بهای اثر ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم شود نیک و بد آن اثر چیست و منشاء آنها کدام است.

 کوششی که آقایرضا بهرامی  بر اشعار پژمان بختیاری انجام داده اند به نظر بنده بسا برای بقا و اعتبار اثر ضروری بود وبه قول محقق محترم که در مقدمه هم بیان کردند باعث شد تا غبار فراموشی از آینه زندگانی و آثار پژمان بختیاری زدوده شود و چهره درخشان وی که از مفاخر ملی ماست از پس ابرهای تار غفلت و نسیان نمایان گردد.

*علی رغم سواد کمی که دارم و فضولی که در کتابها می کنم گفتم که بهتراست رسوایی خویش را بیشتر کنم و نظرم را هم دراین مورد البته بااجازه اهل فن بگویم، همانگونه که از حجم کتاب برمی آید نشان دهنده این است که پژوهشگر محترم بر این کتاب بسا زحمت کشیده اند که دقت در این آثار وبررسی نسخه های متفاوتی که از اشعار پژمان وجود دارد نیاز به سالهای متمادی تلاش و ممارست و زحمت خالصانه دارد که هر پژوهشگر و محققی باید بر اثر مورد نظرش متحمل شود تا اثری ماندگار ونغز به عرصه هنر ارایه دهد،اینگونه که از انسجام این اثر برمی آید هویداست که این فرهیخته گرانمایه ومحقق دانشمند از هیچ تلاشی بر این مجموعه دریغ نکرده و اکثریت مطالب موثر دراین باره را در یک جا جمع کرده و آن را دربهترین کیفیت به علاقه مندانش ارایه داده است ،خوشبختانه این کتاب آنقدر از چهارچوب منسجم وبرجسته ایی برخوردار است که همچون دژی استوار بر قله آثار پژمان خودنمایی می کند که این هم حاصل رنج وزحمات چندین ساله پژوهشگر محترم است که در این راه به دوش کشیده اند.

*مزیتی که این کتاب نسبت به نسخه های پیشین دارد آنقدر بسیار است که به نظر بنده با وجود این کتاب به نسخه های قبل مگر در موارد تحقیقی و تاریخی نیازی نیست ،ویژگی های برجسته ایی که در این اثر موجود است از جمله زندگی نامه خودنوشت پژمانو ارایه مجموعه شعری کامل از جمله (قصاید ومراثی، غزلیّات ،مثنویّات ،ترکیبات وابداعات، چهارپاره ها، منظومه ها )وجمع آوری شعرهایی که در مجلات معتبر ادبی ازجمله یغما، وحید، سخن .همچنین ذکر دیدگاه های بزرگان ادبیات معاصر ، شاعران و نویسندگانی ازجمله حبیب یغمایی،دکتر ایرج افشار، استاد شهریار، دکتر باستانی پاریزی، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر غلامحسین یوسفی ،نادر نادرپور .واضافه کردن اسناد و عکسهای مربوط به شاعر در آخر کتاب و ویژگی های صوری و ساختاری شعر پژمان و ویژگی های مفهومی اشعار هرچند مختصر به اقتضای کتاب و ویژگی های شعر بختیاری نوشته پژمان و رجوع به منابع متعدد بر اعتبار کتاب افزوده است.

  بنده حقیر با بررسی نسخه های پیشین از جمله کویر اندیشه انتشارات ابن سینا سال1349، خاشاک انتشارات امیرکبیرسال 1335 ، دیوان پژمان بختیاری انتشارات پارسا سال1368 و برگزیده اشعار کویر اندیشه چاپ پارسا سال 1372 و مقایسه آنها با کتاب موردنظر به عنوان یک مخاطب می توانم به جرات بگویم که این کتاب تولد دوباره پژمان درعرصه شعر معاصر و ملی است واز تعریف و تمجید ما مستغنی است.

حقیقتا من با دیدن کتاب و آن همه فصلهای مفصل و نکته های نغز و پرمغز شگفت زده شدم و در جای جای کتاب از عظمت کتاب درماندم چه برسد به آنکه قصد شکافتن آن را داشته باشم که کاریست بس خطیر و حداقل این را میدانم که در توان من نوعی فلک زده نیست کتابی که نویسنده فاضل ودانشمند از پاریز تا پاریس» از مقدمه نوشتن بر آن می هراسیده که مبادا باعث خود بینی اش شود ودر مقابل استاد شعر تکبر ورزد،وبه قول شاعربر قله کوهسار جستن» را ترجیح می داده تا با متکبران نشستن»، جایی برای گزافه گویی های امثال بنده نمی ماند.

نکاتی هست که سالها پیش که کتاب دستم رسید و دقت زیادی که درخواندن و بررسی اشعار پژمان داشتم به آنها برخورد کردم که آنها را مختصر میگویم،که البته سوای اشتباهات تایپی که به ندرت در چند جای کتاب هست واین هم نه تنها در این کتاب بلکه در کتب دیگران هم رخ می دهد و جزء ایرادات بر کتاب به شمار نمی رود،نکاتی که در ذیل آمده است در مقایسه نسخ متفاوت اشعار پژمان با نسخه موردنظر برداشت شده است ودر بیشتر موارد نسخه خاشاک انتشارات امیرکبیر چاپ1335 با مقدمه خود پژمان را اصل قرار دادیم که از طرفی خود شاعر در قید حیات بوده واز طرفی هم به صحت واصالت اثر نزدیک تر است و می توان گفت از هر وضع وانتحال و جعلی به دور است ودر زمانی که خود شاعر در قید حیات است الحاقات شعری نمی تواند در اصل اثر صورت پذیرد مگر درموارد نادر که آن هم خود جای بحث وبررسی دقیق تری دارد.

ناگفته نماند نکاتی را که میگویم جزء معایب کتاب به شمار نمی رود و گردی هم بر دامن آن بزرگواران نمی نشاند

1-در شعر رهرو عدم صفحه 392 که یکی از شاهکارهای ادبی پژمان است واتفاقا بر سنگ مزار ایشان هم نوشته شده است در بیت چهارم مصراع اول کلمه بر می انگیز»نادرست است این اشتباه در نسخه نشر پارسا هم صورت گرفته است که درست آن طبق نسخه خاشاک چاپ35 و معنای بیت برمیانگیز» است

مارا ز خواب نوشین ای صور برمیانگیز
خوش آرمیده در خاک  جسم  شکسته ما

یعنی ای صور اسرافیل ما را از خواب شیرین بیدار مکن که تازه در خاک جسم شکسته ما به آرامش رسیده است.

2-در صفحه 290 شعرنیابی »بیت ششم مصراع دوم شیخی»درست است و سکته ایی که در آن هست برطرف می شود:

محبت ز وحش و ز انسی نبینی
مروت ز شیخی و شابی نیابی

3-در صفحه 262 شعربه تو احتیاج دارم»بیت پنجم مصراع اول گناهکار»زیبا تر است وسکته آن هم برطرف می شود در نسخه نشر پارسا هم چاپ68 همگناهکار»آمده است همچنین گزیده اشعار چاپ 72 وآن بیت این است:

به نگاه بی گناهت که گناهکارم اما
چه کنم بگوخدارا؟به تو احتیاج دارم

4-در صفحه 205غزل شوق گریه بیت دوم مصراع اول را»درست است همچنین در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم به اشتباهمرا »نوشته شده است که سوای ایراد وزنی به کلی معنای بیت را هم تغییر می دهد:

آتش دوزخ نسوزاند دل بی درد را
ساقی مجلس به یک پیمانه میسوزد مرا

5-در صفحه 254 غزل مشهوردیوانه محبت»بیت آخر مصراع اول باید بعد از کلمه حسد »کاما یا ویرگول قرار بگیرد و درنگ شود نه بعد از کلمه رقیب»که به کلی معنای بیت را هم تغییر داده است وآن بیت این است:

گر عاقلم شمرده رقیب از حسد،مرنج
دیوانه ام به موی تو دیوانه ام هنوز

البته این نکته گفتنی است که در اینجا ودر صورت کل شعر تفاوت بارزی با نسخه های پیشین وجوددارد ازجمله الحاق دوبیت آخر که این دوبیت در نسخه خاشاک چاپ1335 هم نیامده است همچنین در قطعه ایی که استاد بنان هم آن را خوانده است تفاوت دارد ،دیگراینکه در تکرار قافیه ایی که در بیت آخر صورت گرفته است وتفاوت در قافیه بیت چهارم باید در انتساب آن به اصل شعر شک کرد که مساله انتساب جزءلاینفک مراحل اولیه کار هر محقق ومصححی است که باید اثر را از لحاظ اسلوب فکر وطرز بیان شاعر دقیق ملاحظه کند وبسنجدوآن را با نسخ پیشین مقایسه کند تامبادا انحرافی صورت گیرد که این نکته خود جای تامل وبررسی های موشکافانه دارد که دراینجا بسنده نمی کند،در ضمن در بیت سوم شعر مصراع دوم طفلم به طبع وطالب افسانه ام هنوز» با واج آرایی که در مصراع شکل گرفته زیباتر ودرست تر است.

6-در صفحه 2 شعر عشق وجنون بیت سوم مصراع دوم کسی»درست است وایراد وزنی بیت هم برطرف می شود و آن بیت این است:

از بی     وفاییت   همه   آفاق   آگهند
زانرو کسی به عشق تو با من رقیب نیست

7-در صفحه 292 بیت دوم مصراع اول حرف اضافه که»بعد از کلمه گفتم»باید قراربگیرد و ایراد وزنی بیت هم برطرف شود:

گفتم که مگر دیده ام ای ماه به خوابت
زان جلوه که در چشم ترم کردی ورفتی

8-در شعر معروف حسرت عشق صفحه 238 بیتی هم ماقبل بیت آخر هم بنده در جاهایی دیده ام که خودم هم آن را در انتساب به این شعر قبول ندارم چه از لحاظ زبانی و معنایی هم با بقیه ابیات تفاوت داردوجالب اینکه در نسخه خاشاک چاپ35 هم نیامده است و شاید هم بعدها به آن الحاق شده است :

از شاه و گدا هرکه در این میکده ره یافت
جز خون  دل خویش به  پیمانه  ندارد

9-در صفحه 229 شعرملال انگیز»بیت دوم مصراع دومناله»درست است

دیده ام از گریه خونین جامه است
سینه ام از ناله  آتش بیز نیست

10-در صفحه 268شعر نتوانم بیت چهارم مصراع دوم تو»درست است همچنین این اشتباه در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم آمده است:

من نام تورا گرچه دهدجان به تن ای ماه
از  منکر  عشق   تو  شنفتن   نتوانم

11-در صفحه 291 بیت ششم مصراع اول حرف اضافه از» نخستین باید حذف شود

چه خوانند افسانه از رهزن عقل ودینم
خود آن خانه پرداز را میشناسم تو بودی

12-در شعر معروف بختیاری صفحه305 طبق نسخه خاشاک سال1335 جابه جایی در دو بیت آخر صورت گرفته است که بیت مقطع شعر که اتفاقا دارای حسن مقطع هم بود به ماقبل جابه جا شده است و از زیبایی مقطع هم کاسته شده است همچنین این اشتباه در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم صورت گرفته است در ضمن اگر در چهار بیت آخر کمی هم دقت کنیم  متوجه میشویم که شاعر وطن دوست در بیت دوم دارد سوگند یاد میکند که در بیت بعد آن که با هم موقوف المعانی هم میشوندطبق نسخه خاشاک بگوید وطنم را از جان و جهان بیشتر دوست دارم و چگونه میشود دست از دامن آن بردارم؟ودر بیت آخر هم او را راهنما به سوی ایزدان میخواند و آن ابیات این است:

بنام تو سوگند وایران زمین
که پیش تو بوسم به فرمان زمین

ز جان وجهان دوست تر دارمت
چه سان دامن از دست بگذارمت

سوی ایزدان رهنمای منی
تو ای بختیاری خدای منی

13-در صفحه 247 شعر می شکند» بیت اول مصراع اول چو»درست است همچنین در نسخه نشر پارسا سال68 هم چو»آمده است و ایراد وزنی آن هم بر طرف میشود.

او چو خاموش نشیند دل من می شکند
ور بگوید سخن آن را به سخن می شکند

14-در منظومه پاسخ یعقوب لیث صفحه 503 پاره چهارم مصراع اول کلمه روشنی باید بعد ازچون»قرار بگیرد:

چون روشنی ز دامن مغرب زدوده شد

15-دیگر نکته قابل بررسی و تامل این است که پژمان علاوه بر اینکه از شیفتگان شعر حافظ است به نظرم می توان اورا از ارادتمندان شعر بیدل دهلوی هم به شمار آورد و زمانی با مطالعه اشعار بیدل متوجه ارتباهای سبکی و مضمونی با شعر پژمان میشوید که این نکته خود زمانی طولانی می طلبد ودر این مقال نمی گنجد شاید صاحب همتی روزی بدان دست یابد.

سامان سخن را با غزلی معصوم از پژمان به پایان می برم ،غزلی را که از قافله غزلهای سرشار وی در این دیوان جا ماند و به خاطرات ترک خورده قیصر امین پور پیوست و آن غزل این است:

اگر چه کهنسال وفرسوده ایم            به روی جوانان، دل آسوده ایم
مزن خنده بر روی پرچین ما              که ما نیز روزی جوان بوده ایم

به معنی جوانیم درعشق دوست        به صورت اگر پیروفرسوده ایم
ز ما سر مپیچ ای خداوند حسن         که بس سر براین آستان سوده ایم

به  عشق  تو سوگند و راه وفا             که جز راه عشقت  نپیموده ایم
توگرعمر ما کاستی باک نیست         که ما  بر  وفای   تو  افزوده ایم

توراهم به پیش اندرست ای جوان      رهی را که پیش از تو پیموده ایم

*منابع و جستجوها:

  1. زندگی واشعار پژمان بختیاری(تدوین وپژوهش ،رضا بهرامی)1394انتشارات سامان دانش
  2. پژمان نامه2 تحقیق وگرداوری،بابک زمانی پور1382
  3. خاشاک،انتشارات امیرکبیر،سال1335
  4. کویر اندیشه،تهران 1349
  5. آشنایی با نقد ادبی،دکتر عبدالحسین زرین کوب،انتشارات سخن1376
  6. دیوان پژمان بختیاری،پارسا1368
  7. گزیده اشعار پژمان،انتشارات پارسا1372

نوشته: مهرزاد کاظمی مرداد1398


گزارشی از نشست نقد و بررسی کتابزندگی و اشعار پژمان بختیاری»
برگزارکنندگانکتابخانه پژمان بختیاری دشتک و انجمن شعرآرنگ پشتکوه بختیاری»

    نشست نقد و بررسی کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری به کوشش و پژوهش رضابهرامی دشتکی روز پنجشنبه 7 شهریور1398 ساعت 14عصر با حضور تعداد زیادی از ادیبان و شاعران سراسر استان و نویسنده کتاب در کتابخانه پژمان بختیاری دشتک برگزار گردید.

  این کتاب مجموعه ای جامع از زندگانی و بهترین اشعار پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر (1279—1353) است که توسط محقق و پژوهشگر بختیاری رضا بهرامی دشتکی جمع آوری و تنظیم شده است و در سال1394توسط انتشارات سامان دانش به چاپ رسیده است که با استقبال زیادی از طرف مردم فرهنگ دوست سراسر کشور به ویژه شاعران و نویسندگان استان روبه رو شده است.

در این نشست که به همت کتابخانه پژمان بختیاری شهر دشتک و همکاری انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری و باحضور چهره های مطرح شعر و ادب استانی برگزار شد، رئیس اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان اردل آقای قاسم همتی و رئیس اداره امور کتابخانه های شهرستان اردل آقای مصطفی انصاری و شاعران و نویسندگان برجسته بختیاری از جمله فیض الله طاهری شاعر، دکتر آرمان راکیان شاعر و پژوهشگر، دکتر وحید خلیلی نویسنده و پژوهشگر، رضا بهرامی پژوهشگر و نویسنده کتاب، مهرزاد کاظمی شاعر و پژوهشگر، خانم دلبر مرادی شاعر، علی اکبر بهرامی شاعر و مجری برنامه، حسین قربانی شاعر، رضاعباسی شاعر، محمد بابایی و جمعی از فرهنگیان و اعضای شورای اسلامی دشتک». حضور داشتند

برنامه پس از تلاوت آیات دلنشین کلام الله مجید و پخش سرود جمهوری اسلامی به صورت رسمی آغاز گردید. در آغاز پس از خیرمقدم و خوش آمد گویی خانم سمیه اسماعیل زاده کتابدار فعال کتابخانه، ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی طی سخنانی به مطالبی در خصوص کتاب اشاره نمود و اظهار داشت: وجود این کتاب در این عرصه ادبیات امروز واجب و ضروری است و از مزیت هایی که این نسخه نسبت به نسخه های پیشین دارد نیز نکاتی بیان کردند و از نویسنده کتاب تقدیر وتشکر کردند.

  دکتر وحید خلیلی از چهره های برجسته ادبی اولین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ابتدا اشاره ای به  تعریف و ضرورت نقد نمود و در خصوص کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری اظهار داشت: جایگاه این کتاب در میان منابع خالی بود که این پژوهشگر این کار را انجام داد و در واقع مجموعه ای از چند کتاب است که به صورت فشرده در یک مجلد آمده است. کتاب روشمندی است و در واقع نوعی دانشنامه پیرامون پژمان بختیاری است ووی ادامه داد:  اثری ماندگار برای فرهنگ بختیاری است که نیاز به معرفی بیشتری حتی در سطح کشوری دارد و نکاتی نیز در باب ویراستاری کتاب متذکر شد. وی همچنین گریزی به دیدگاه ادیبان و صاحبنظران پیرامون شخصیت پژمان بختیاری زد که در این کتاب هم آورده شده و گفت: دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب معروف چشمه روشن با معرفی 73 شاعر بزرگ تاریخ ایران از رودکی تا کدکنی، جایگاه خاصی را با عنوان نور در تاریکی» به پژمان بختیاری و نقش او در شعر معاصر اختصاص داد که اهمیت جایگاه پژمان را در شعر و ادب ایران می رساند.

  استاد فیض الله طاهری دومین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ضمن تبریک و تقدیر از کار ارزشمند آقای بهرامی این کتاب را یکی از داشته های فرهنگی شهرستان و استان دانست که در معرفی شخصیت و اشعار پژمان بختیاری تاثیر زیادی داشته است و پیشنهاد کرد با توجه به جایگاه ملی پژمان روزی به عنوان روز بزرگداشت پژمان بختیاری در تقویم نامگذاری شود

 دکتر آرمان راکیان سومین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ضمن بیان آشنایی چندین ساله با آقای بهرامی از زحمات چندین ساله ایشان تشکر کرد و به نقدهایی تاریخی که در دیدگاه دکتر باستانی پاریزی آمده بود اشاره کرد و به نقد ویراستاری در چند جای کتاب پرداخت.  در نوبت بعدی مجری برنامه آقای علی اکبر بهرامی از چندتن شاعران از جمله خانم دلبر مرادی درخواست کرد تا شعرهای خود را ارایه دهند

   سپس  در بخش بعدی مهرزاد کاظمی دبیر انجمن آرنگ بختیاری در جایگاه حاضر شد و در ابتدا با تقدیر و تشکر از کار بزرگ جناب بهرامی، این کار را برای بقاء و اعتبار این مجموعه ضروری دانست، و بیان کردند این کتاب تولد دوباره پژمان در عرصه شعر معاصر و ملی است و مقاله ایی را هم دراین باره ارایه دادند. در ادامه برنامه حسین قربانی شاعر نیز نکاتی را در مورد تفاوت هایی که در ذکر فهرست ترجمه های پژمان وجود داشت بیان کرد دیگر حاضران هم هر یک به فراخور برداشت خود از کتاب نقدها و نظرهایی را بیان کردند.

و در آخر نویسنده کتاب آقای رضا بهرامی برای پاسخگویی در جایگاه حاضر شد و ضمن ارایه دلایلی که در زمان نشر کتاب وجود داشت و نسخه های متفاوتی که از اشعار پژمان موجود بود، همچنین پراکندگی اشعار شاعر در مجلات متعدد و کتابهای دیگران نکاتی را ارایه دادند و با تقدیر از نقد و نظرهایی را که در جلسه مطرح شد به پاسخگویی آنها پرداختند.

در پایان جلسه لوح تقدیر و تندیسی به پاس یادبود به نویسنده کتاب و شعرا و کتابدار کتابخانه تقدیم شد و از آنها قدردانی شد.

کتابخانه عمومی پژمان بختیاری دشتک ـ انجمن ادبی آرنگ پشتکوه بختیاری

تنظیم گزارش: انجمن آرنگ


در كنج دلم عشق کســی خانــــه ندارد

درکنـــــــــــج دلــم عشق کســی خانــــه ندارد


کـــس جـای در ایــن خــانهء ویــــرانه نــــدارد


دل را بکــــــــف هــر کــه دهـــــم باز پس آرد


کـس تاب نگهــــــــــداری دیـــــوانه نـــــدارد


در بـزم جهـــان  جــز دل   حســـرت کـش ما نیـست


آن شمــــع که میســــوزد و پــروانـــه نـــــدارد


دل   خانه  عشق است   خدا  را   به     که    گویم


کآرایشی  از   عشق   کس    این    خانه      ندارد


گفتــــم مــه مــن از چــه تـو در دام نیفتـــــــی


گفتــــــا چـــه کنــم دام شمـا دانـــــه نـــــدارد


ای آه مکـــش زحمـــــت بیهــوده كه تاثیــــــــر


راهــــــی به حــــریم دل جـــانانـــــه نـــــدارد


در انجمــــــن عقـــــل فــــروشــان ننهــم پــای


دیــــوانــه ســر صحبــــت فــرزانــــه نـــــدارد


از شــــاه و گــدا هــر کـه در ایــن میـکده ره یافـت


جــز خون دل خـــویــش به پیمـــــــانـه نـــــدارد


تا چنـــــد کنـــی قصـــه ی اسکنــــــــدر و دارا


ده روزه عمـــــــــر این همـه افســانـــه نــــــدارد

                                                  پژمان بختیاری


 

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشتپا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنهکفش فرارو ور کشید

آستینهمت و بالا زد و رفت

یهدفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگتوی شیشه فردا زدو رفت

حیوونیتازگی آدم شده بود

بهسرش هوای حوّا زد و رفت

دفترگذشته ها رو پاره کرد 

 
نامهفردا ها رو تا زد و رفت.

زندهها خیلی براش کهنه بودن

خودشوتو مرده ها جا زد و رفت

هوایتازه دلش میخواست ولی

آخرشتوی غبارا زد و رفت

دنبالکلید خوشبختی می گشت

خودشمقفلی رو قفلها زدو رفت 

 

 

محمد علی بهمنی


ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهن ها
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمن ها
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
گرد سر این شام بود صبح وطن ها
از نقطه توان راه به مضمون سخن برد
غول ره ما گشت درازی سخن ها
تا شبنم افتاده بر افلاک برآید
خورشید جهانتاب فروهشته رسن ها
معموره عشق است که غربت زدگانش
در آب نگیرند گل از یاد وطن ها
نقد دو جهان غنچه صفت در گره توست
تا چند بگردی چو زبان گرد دهن ها؟
هر جا که شود خامه صائب گهرافشان
تا بماند چو صدف باز دهن ها

صایب تبریزی
((حق آن است که مقایسه صایب با پیشینیان ضرورت ندارد او شاعریست دیگر با اسلوبی متفاوت))برگرفته از کتاب چشمه روشن از دکتر غلامحسین یوسفی.

بیو تاحصار شو بشکنیم.
 
 سیاهی شو مین چال انجنیم

بیو تا دوارته کل مه و او

گل عشقن مین دل پرونیم

بیو چی خدابس تو پشت بهون

که باز عشق عبدن سر زون ونیم

بیو تاکه گرمی بدیم عاشقین

چی تیغشت افتو به شو تش زنیم

بیو تا بهارن هده رنگ و ری

بگردیم به صحرا ، للر سر زنیم

به هم خاتی نهلو دل مو ایخو

چی بالنده با یک بیای پر زنیم

بیای تا بدیم دل بدل ، بی خیال

بمهنیم دوتا مون ز غیر دل کنیم

ایچو ار نبو رسم ای عاشقی

ایما نشقس از تال عشقمون تنیم
  
شعر از شاعر گرامی علی اکبر بهرامی دشتکی

        نوروزو و نوگل سروده دکتر آرمان راکیان بختیاری پس از هفت سالی که چشم همگان منتظر انتشار این کتاب ارزشمند بود به عرصه انتشار درآمد 
این کتاب که یادآور داستانهای اساطیری و حماسی و عاشقانه  مرز وبوم ایران زمین است با زبانی فاخر و اصیل و  ساده و درونمایه های اجتماعی تاریخی فرهنگی عاشقانه اساطیری حماسی و. در طی چهارده سال تلاش مستمر شاعر نام آشنای بختیاری آرمان راکیان در قالب مثنوی ودوبیتی یا تلفیقی از این دو قالب که برای اولین بار است درتارخ ادبیات ما رخ داده است سروده شده است.
این کتاب به همراه دیباچه ای زیبا از استاد دکتر میرجلال الدین کزازی و گفتاری از دکتر اسماعیل صادقی ده چشمه - توسط انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد منتشر شد.دوستان علاقه مند برای تهیه این کتاب میتوانند با شماره های زیر تماس حاصل فرمایند وکتاب را تهیه کنند09132819470


دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید : چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو

کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست

کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند

افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند

اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه‌طرازان معانی

گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران

تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب

کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند


جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا بکجا هیچ
دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر
با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ
مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی بقفا هیچ
آئینه امکان هوس آباد خیال است
تمثال جنون گر نکند زنگ و صفا هیچ
زنهار حذر کن زفسونکاری اقبال
جز بستن دستت نگشاید زحنا هیچ
خلقیست نمودار درین عرصه موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجه سرا هیچ
بر زله این مایده هر چند تنیدیم
جزحرص نچیدیم چو کشکول گدا هیچ
تا چند کند چاره عریانی ما را
گردون که ندارد بجز این کهنه ردا هیچ
منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی میکشد این قافله با هیچ
(بیدل) اگر اینست سرو برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ
بیدل دهلوی


شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد


فریبنده زاد و فریبا بمیرد


شب مرگ تنها نشیند به موجی


رود گوشه ای دور و تنها بمیرد


در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب


که خود در میان غزلها بمیرد


گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا


کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد


شب مرگ از بیم آنجا شتابد


که از مرگ غافل شود تا بمیرد


من این نکته گیرم که باور نکردم


ندیدم که قویی به صحرا بمیرد


چو روزی ز آغوش دریا برآمد


شبی هم در آغوش دریا بمیرد


تو دریای من بودی آغوش وا کن


که می خواهد این قوی زیبا بمیرد



دکتر مهدی حمیدی شیرازی



دریاب مرا، دریا




ای بر سر بالینم، افسانه سرا دریا !

افسانه عمری تو، باری به سرآ دریا .

***

ای اشك شبانگاهت، آئینه صد اندوه،

وی ناله شبگیرت، آهنگ عزا دریا .

***

با كوكبه خورشید، در پای تو می میرم

بردار به بالینم ، دستی به دعا دریا !

***

امواج تو، نعشم را افكنده درین ساحل،

دریاب مرا، دریا؛ دریاب مرا، دریا .

***

ز آن گمشدگان آخر با من سخنی سر كن،

تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دریا .

***

چون من همه آشوبی، در فتنه این توفان،

ای هستی ما یكسر آشوب و بلا دریا !

***

با زمزمه باران در پیش تو می گریم،

چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دریا !

***

تنهائی و تاریكی آغاز كدورت هاست،

خوش وقت سحر خیزان و آن صبح و صفا دریا .

***

بردار و ببر دریا، این پیكر بی جان را

بر سینه گردابی بسپار و بیا دریا .

***

تو، مادر بی خوابی. من كودك بی آرام

لالائی خود سر كن از بهر خدا دریا .

***

دور از خس وخاكم كن، موجی زن و پاكم كن

وین قصه مگو با كس، كی بود و كجا ؟ دریا !

****                          
***فریدون مشیری***

هنگامی که به بالای کوه رسیدید ، تازه آغاز بالا رفتن است.جبران خلیل جبران

 

هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران

 

و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران

 

چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران

 

این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. جبران خلیل جبران

 

اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند . جبران خلیل جبران

 

دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران

 

رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران

 

سرود آزادی از بین میله های زندان بیرون نمی آید.جبران خلیل جبران 

 

پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران

 

مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران

 

ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل جبران

 

وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران

 

مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران

 

تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند . جبران خلیل جبران

 

مبادا از روی دلسوزی در برابر آنان که میلنگند ،بلنگید!جبران خلیل جبران

 

شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران

 

کار تجسم عشق است. جبران خلیل جبران

 

به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران

 

اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . جبران خلیل جبران

 

مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران

 

شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران

 

از یك خود كامه، یك بدكار، یك گستاخ، یا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نیك رای نداشته باش . جبران خلیل جبران

                                          جملات حکیمانه جبران خلیل جبران شاعر ونقاش مشهور لبنانی

 


مینایقشنگ و سهور بند سیزن سر
یهحجب وحیا وآبرو وند به ور
یهبرق زالماس لچکهای ریال
بهترزهزار تور وحالا دیه شال
همبرق تیا پر از صفا ددر مال
همبرق لچکهای به سر او تیه کال
بردهدل بیقرار او کرگل    مال
کیگوش گره حرف قشنگ هالو زال
مینایخومون ایرزه دنیای دنی
جونمموادم ایر که مینا ورنی
ایجون موقربون لچکهای ریال
بندسیزن مینای تو ترنه شلال
مودلم ایخو که ایل واتو کنه ناز
میناورنی گل  قشنگ تی نواز
سروده علی اکبر بهرامی دشتکی



دیشب افسرده وغمگین به داخل کتابخانه ام رفتم ودیوان اشعار داراب افسر بختیاری را در لابه لای کتاب هایم پیدا کردم و مستقیم بهسراغ شعر"منظمیه" او رفتم، چند بیتی را باهم بخوانیم:

پایه شاعر چوندانی  بدان                       مخلاسرار نظامی بخوان

پیش و پسی بست صف کبریا                  پس شعرا  آمده     پیش انبیا

 

***

 

 

هرچه ببینی همه فاسد شود                            هرچه فزون شد همه کاسد شود

جز سخن شعر که اندر جهان                           قیمت او هیچ  نماند نهان

ارزش او در بر مرد خرد                          قوت روحاست که جان پرورد

تازه تر او همه پرمایه تر                              کهنه چوشد نیز گرانپایه تر

 

***

آ احمد الیاسی شاعر و کدخدای دشتک پس از تحملچندی بیماری به دیار باقی شتافت.

ایشان از شاعران قدیمی شهر دشتک ومنطقه پشتکوه بختیاری بوده اند

شعر ایشان روان، زیبا و با زبانی ساده  سروده شده است، شرححال وی در کتاب پارسی سرایان بام ایران آمده است.روحش شاد ویادش گرامی باد


در وصف پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر

پژمان

ای حسین آن شاعر نامی تویی       دشتک ما را چـرا کردی تهی

زادگاهت دشتک و همت بلند        همچو سرو سبز و نامت ارجمند

رو  به تهران نهــادی  بهــر نام         ما زخاشاک» تو گشته شادکام

تو به زحمت شاعری آموختی       بهر استادت بسی دل سوختی

نام تو  در مملکــت  آوازه داد          دوستــان تو ، تــو را  کردند یاد

در شجاعت همچنان رستم بدی     در ادب مانند فردوسی شدی

ای حسین ای شاعر با عز وشان    روح تـو انــدر بهشــت جاودان


سروده آاحمد الیاسی1382

 

 



آئین وداع با شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست از شهدای عملیات طریق‌القدس در مسجدسلیمان زادگاه سردار شهید بهنام محمدی‌راد برگزار شد.

این رزمنده دلیر شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست، فرزند ملکی نام دارد که در هشتم آبان ماه سال 1333 در مسجدسلیمان دیده به جهان گشود.

این دلیرمرد بختیاری در تاریخ 21 بهمن ماه سال 1361 در درگیری در قبرستان الکرخ 31 شربت شهادت را نوشید و نامش را در دفتر شهدای دیار سردار رشید اسلام رضا شهنی‌فیض به ثبت رساند.

شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست در سن 38 سالگی در محور شوش دزفول به شهادت رسید و از آن زمان تا کنون جاویدالاثر بود که در آستانه عاشورا و تاسوعای حسینی شناسایی شد.

آئین وداع با  سردار شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست از شهدای عملیات طریق‌القدس در شب تاسوعای حسینی در مسجدسلیمان زادگاه سردار شهید بهنام محمدی‌راد برگزار شد.

این برنامه معنوی با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده‌های شهدا، ایثارگران، فرماندهان نظامی در حسنیه ثارالله سپاه مسجدسلیمان برگزار شد و همشهریان سردار شهید رضا شهنی‌فیض و سردار شهید مسلم حاتمی پیکر فرزند خود را پس از 34 سال بی‌نشانی در آغوش گرفتند.

در این برنامه حجت‌الاسلام والمسلمین محمدصادق امینی، امام جمعه مسجدسلیمان و علیرضا گوروئی فرماندار مسجدسلیمان حضور داشتند و به مقام شامخ این شهید ادای احترام کردند.

همچنین علی‌عسکر ظاهری‌عبده‌وند، نماینده مردم مسجدسلیمان، لالی، هفتگل و اندیکا در مجلس و عضو کمیسیون انرژی مجلس در آئین وداع با شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست از شهدای عملیات طریق‌القدس حضور داشت.

در این برنامه سید عبدالمطلب رحیمی‌حسینی، فرمانده سپاه مسجدسلیمان در سخنان کوتاهی یاد و خاطره شهدا را گرامی داشت و به شهید تازه تفحص شده شهر شهید عزت‌الله رسولی و شهید اسفندیار صالحپور باورصاد ادای احترام کرد.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران مسجدسلیمان بیان کرد: آئین تشییع پیکر مطهر این شهید تازه تفحص شده از سپاه ناحیه مسجدسلیمان در فلکه نفتون آغاز  و تا مصلا امام خمینی (ره) این شهر ادامه داشت.

وی اضافه کرد: در مصلای مسجدسلیمان برنامه ویژه‌ای تدارک دیده شده که دستجات عزاداری در کنار پیکر مطهر شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست از شهدای عملیات طریق‌القدس به سوگواری بپردازند.

ویسی شیخ‌رباط گفت: در این برنامه حجت‌الاسلام والمسلمین امینی امام‌جمعه مسجدسلیمان سخنرانی می‌کند و مداحان اهل بیت (ع) به نوحه خوانی و مرثیه‌سرایی می‌پردازند.

وی عنوان کرد: پس از برگزاری مراسم در مصلا پیکر مطهر شهید عبدالغفور کاظمی بره بیچاست از شهدای عملیات طریق‌القدس به محله کلگه منتقل  و در گار شهدای این منطقه آرام گرفت.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران مسجدسلیمان خاطرنشان کرد: در گار شهدای منطقه کلگه یادبودی برای این شهید احداث شده بود که این دلیرمرد پس از 34 سال در محل این یادمان در کنار دیگر شهدای مسجدسلیمان آرام گرفت




فاتح حقیقی

      ای بخت بختیاری ای آبروی ایران             ایقهرمان تاریخ، ای (حج علی قلی خان)
 ای فاتح ح
قیقی ای خان و اسعد و میر             کو نام و مکتب بر کوچه و خیابان
       در عزم بی نظیری در عرصه ها وزیری            در ترجمان امیری در پشتپرده سلطان
         روشنگری نمودی با سوی سوی چشمت            ای چشم روشن دهر ای ازبدی گریزان
از حق خود گذشتی نام تو را نیارند                    هرجا که نام خیرآید برای جولان
     مکتب سرای فرهنگ، مکتب سرای دهکرد            در اصفهان به قولی در جونقاندبستان
عزم تو عزم رستم، خون رگت سیاوش          چرچیل را بگفتی دیدارمان به تهران
        دست ردی زدی تو بر انگلیس و بر روس        ایمان ندارد آنکس کاین رانموده کتمان

راه تو راه ملت، کارتو کار قانون                حق تو را نداده تاریخنامسلمان
              دلسوز ملت و ملک بی اعتنا بهشاهی      کمتر کسی چنیناست در جای جای دوران

تاریخ قرن حاضر بی نام تو کم آرد              هرکس نماید انکار آخر شود پشیمان
باکت نباشد ای خان گر کوچه ای نداری            نام تو جاودان است در بند بندآرمان»

سروده:دکترآرمان راکیان بختیاری


پروین شعرهایت روحم را به لرزه درمی آورد.یادت گرامی باد

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم 
کان چیست تابناک که بر تاج پادشاست؟

آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقَدَر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن!
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست!

پروین به کجروان سخن از راستی چه سود؟
کو آنچنان کسی که نرجد ز حرف راست؟

پروین اعتصامی



نخستین گردهمایی انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری  و هنرمندان منطقه پشتکوه روز چهارشنبه 11/1/1395 با استقبال پر شور مردم در مدرسه شهید نوروزی نی سیاق برگزار گردید.

در این نشست ادبی که با حضور ریاست محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اردل و چند تن از شاعران بزرگ بختیاری و استقبال پرشور مردم برگزار شد پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید و طنین انداز شدن سرود جمهوری اسلامی ایران آقای همتی شروع به سخنرانی کردند که در سخنانشان اشاره به احداث کتابخانه انجمن و نکاتی مفید برای حضار و شاعران منطقه بیان کردند پس از آن شاعران شروع به خواندن اشعار کردند نخست شاعر بزرگ و پرآوازه بختیاری استاد قهرمان محمدی پس از ذکر نکاتی در حیطه شعر و  ادبیات منطقه شعری زیبا برای هنرمندان و هنر دوستان منطقه پشتکوه سراییدندپس از ایشان هم شاعر ارجمند قهرمان مختاری شعر خوانی کردند همچنین شاعران خوش ذوق وحید محمدی، مهرزادکاظمی، علی اکبر بهرامی دشتکی (شاعر و مجری برنامه) خانم دلبر مرادی، رضا عباسی، افراسیاب کاظمی، امید محمدی، شعرخوانی و همچنین شاهنامه خوان عبدالله کاظمی، نعمت الله کاظمی، احسان رضایی(اجرای موسیقی سه تار) محسن کاظمی(قاری) کارهای خود را ارائه دادند.

دبیر انجمن مهرزاد کاظمی پس از عرض خیر مقدم و تبریک سال نو به همه حضار اهداف انجمن آرنگ پشتکوه بختیاری را در راستای توسعه و گسترش هنر شعر و ادبیات در منطقه و همچنین جلسات نقد و بررسی اشعار شاعران و برگزاری همایش های فرهنگی در منطقه بیان کردند در پایان پس از اهدای کتاب به شاعران خبر خوش ریاست محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای همتی که مبلغ یک میلیون تومان کمک هزینه خرید کتاب برای کتابخانه انجمن و هدیه استاد قهرمان محمدی که هزینه قفسه و چند جلد کتاب برای تجهیز کتابخانه را بر عهده گرفتند و همچنین شاعر بزرگ قهرمان مختاری تعداد 20 جلد کتاب برای کتابخانه در نظر گرفتند که همه حاضرین در جلسه را خوشحال کرد.

نشریه اینترنتی انجمن آرنگ پشتکوه بختیاری

http://bidsakibakhtiyari.mihanblog.com/





علی اکبرمرادپورپرچستان(شوش دانیال)ازشاعران صاحب سبک و برجسته بختیاری سراینده دواثرماندگار{مشک دو/مشک نو}وعضوانجمن شعر آرنگ پشتکوه بختیاری که هم اکنون دراستان خوزستان شهرستان شوشتر زندگی میکند.برای این شاعر بزرگوار آرزوی موفقیت داریم

(مَشکِ نو)

 

به مـینِ حـونـه یِ هر بختیـاری      زِ پرچـستون بِـگـر تا آسمـاری

کتـاوِ شعر مـو مِـن دسـت هر لُر      اِمـهنه تـا ابـد سـی یـادگـاری!

 

 

(ظریف)

به نام خدای غنی و ضعیف                   که داده به ما نعمتی چون ظریف

دو پا جان کری را به آنی شکست        که امضای پیمان بگردد ردیف

شده رستم زال این مملکت                 اگر چه بُود هیکل او نهیف

ندارد هراسی ز مستکبرین                  نه از غرب موذی نه شرق کثیف

نظیرش نباشد تمدار                   که اقرار کرده به علمش حریف

به وقت اضافه دو گل زد به روس          سه گل هم به اشتون بسان حنیف

دو صد موگرینی شده عاشقش            ز بسکه بود مثل یوسف ظریف

اگر پنج بعلاوه ی صد شود                   بود از پس مردم ما ضعیف

(آرمون )

اریـزم هَـرس پـشت پای  یـارُم                بـه غیرا خُس کسیـنه دی نَدارم

سه سالی هد که نیدم رنگ و ریسه             یـه زَهـرِ مـار اَبی شُـوم و نهارم

تـَمـومِ آرِمــونـم مـیـنِ دنـیـا              کـه اِمـسالُـم اِبـو بـهـتر زِ پارم

خـدا قـسمـت بِده روزی بهـاری               نِشس بـی چی گُـلِ سُهری جوارم

مونه وایـه به دل مَست و سرحال                گُـدی که پانِـسـه کـوهِ مُـنـارم

صُـبَت از عقد و پیل و نُمزدی بید                گُـدم دستـم پـَتـیـیه ای نگارم

خومُـم وا یه حَر و دَه تـا بُـزِ لَـر!                 یه مایـونـی که روزا بِس سـوارم!

هـمه دار و نـدارِه بِـس گُـدم بی               هـو گُد جونِ بَـوُم وا خـورزمـارم

مو چی از تو بِسونم،کُر چه ایگوی؟              فقـط عهد و بَـفـا ایـخوم زِ یـارم

و گُد بم ایخـومـت دی از تَـهِ دل               وُ تـاروزِ عـروســی بـی قــرارم

گُـدُم تـو پـار ، دَس بالا گِرهـدی              گو قـربونـت مونـه معشوقه پارم!

نَـگُد چـی دُرگَـلِ امروزِ شـهری               پِـژویـی وا کُـنی حتـمی نُـثـارم

گُـدم وا خُـم خـدایا یو چه وخته               چطـوری روشـنِ ئی شـومِ تـارم

مو کـه مُـرده یه روزِ چیـنو بیدم               اِخـواسُـم دیـّه بـال و پَـر دِرارُم

اِویـدم بی که دی لوهاسـه بوسم                بَـوُم وا ترکه ای زِی مـِن کِـشارم

گو کُر چَـندی اِخَوسی کَد بُریده                خدایـا یـو چِنـه وَسـته به بارم؟!

تِـیـامـه ایگُشـم بیـنم گُلِ نی                 مو تیـنا شَـو خَـشه ئی روزگارم!!



دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری

 

دوباره باد بهار ، به باغ شد پی سپار                       به باغ شد پی سپار ، نسیمی از هر کنار

نسیمی از هر کنار ، شد آشکارا چو پار                   شد آشکارا چو پار ، نوایی از مرغزار

به اطلاع هم تباران عزیز می رساند دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری با استعانت از خالق هستی و به انگیزه توسعه و گسترش هنر شعر و ادبیات در منطقه با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اردل کار خود را بصورت جدی آغاز کرده است .

این انجمن به منظور رشد استعداد های هنری و بالا بردن توانایی های فنی و هنری جوانان و نوجوانان منطقه ، غنی سازی اندیشه ها و بالابردن سطح اطلاعات و معلومات هنری هنر جویان و جلسات نقد و بررسی اشعار شاعران و هم چنین بر گزاری جشنواره ها و همایش های فرهنگی و ادبی در منطقه و حمایت مادی و معنوی از هنرمندان و هنر جویان این حوزه شروع به فعالیت کرده است .

امید است در این راه بتوانیم استعداد هایی را شکوفا کنیم و مرهمی بر زخم باشیم برای عضو شدن و ثبت نام در این انجمن با در دست داشتن فتوکپی (شناسنامه و کارت ملی) به شهرستان اردل روستای نی سیاق خیابان وحدت شمالی دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری مراجعه فرمایید .

همکاری شما باعث افتخار و اعتبار انجمن است که بتوانیم دست در دست هم برگ زرینی در تاریخ قوم خود باشیم و اهداف انجمن را به عالی ترین مرتبه آن برسانیم

انجمن شعر وادب آرنگ پشتکوه بختیاری

bidsakibakhtiyari@gmail.com

09137735863

( آمین یا رب العالمین )


سلام میفرستم و سپاس میگذارم خدمت همه عزیزان به ویژه بزرگان وفرزندان روشنفکراولاد آشعبان که در نگارش وجمع آوری اسامی شجره نامه این حقیر را یاری نمودندتا این اطلاعات مفید رابه نسل حاضرو نسلهای آینده تقدیم کنیم.درودمیفرستم به روح زنده یادپدرم مشهدی حسین کاظمی که درجمع آوری شجره نامه اولین مشوق من بودو من رابه این کارتشویق میکرد.(یادم هست دریک روزپاییزی آمرید حاتمی ازبزرگان طایفه اسیوند به دیدارپدرم آمده بودومن هم طبق معلوم درکنارپدر می نشستم،آمرید بصیرتی روشن داشت و هم صحبت باپدرم ازداستانها وحماسه های قدیم همراه باشعر گفتگو میکردند،من باشنیدن تشنه تر میشدم وعلاقه به جمع آوری شجره نامه درمن به وجود آمد.دوباره ازهمه اهالی روستای نیسیاق به ویژه کسانی که باگفتن مطالبی حقیررایاری نمودندکمال قدردانی رادارم._مهرزادکاظمی_

به نام خدا

  سفر کن بجویی گل خویش را                          مرنجان تو یک دم دل خویش را

     اگر  بختیاری  گذاری  کنی                            کنی حل تو هر مشکل خویش را

بید ساکی بختیاری »

بیدساکی یا بیدسیاکی:دلیل نام گذاری این منطقه به این نام به گفته بزرگان که در زمان گذشته فردی به نام ساکی در اینجا زندگی می کرد که در قسمت غرب این منطقه نزدیک به کوه درو» درخت بیدی کاشت که به مرور زمان و کهن شدن درخت این منطقه به بیدساکی معروف شد.

هنوز که هنوز است بعد از این همه سال این درخت تنومند پابرجاست.

بیدساکی بختیاری منطقه ای کوهستانی ، تفریحی ، گردشگری است که در استان چهارمحال و بختیاری و در دنباله رشته کوههای زاگرس قرار دارد .این منطقه از شمال به شهر فارسان و پیرغار و از شرق به کوه عالیکوه و غرب آن را کوه احمد لیوه با ارتفاع 3589 متر و از جنوب قله بلند هفت کرتون و روستای نی سیاق و جنوب غربی آن را شهر دشتک احاطه کرده اند.بلندترین قله این منطقه زراو(زرآب)» با ارتفاع 3625 متر است که بهترین زمان برای سفر به قله آن اوایل اردی بهشت تا اواخر تابستان می باشد. سفر به منطقه بیدساکی بختیاری خالی از لطف نیست و به دلیل کوهستانی بودن و داشتن چشمه های جوشان آب شیرین و باغ های خرم هر ساله به ویژه در بهار و تابستان پذیرای گردشگران از مناطق مختلف است.

این منطقه طبق نقشه حدود 120 هکتار زمین کشاورزی دارد و دارای چراگاه هایی برای دام است که در بهار تا اوایل پاییز گرد و غبار عشایر خون گرم قندعلی» را به تن می گیرد.

تا قبل از سال 1368 در قسمت غرب این منطقه اهالی روستای نی سیاق در آنجا زندگی می کردند که بعد از این تاریخ با همکاری مردم و بزرگان محل با طرح بنیاد مسکن به دشت پایین این منطقه معروف به چهار موران نقل مکان کردند هنوز هم آثاری از این روستا برجا مانده است.

پیشترها مردم اکثر مناطق اطراف از راه کوهستانی این منطقه به دهکرد(شهرکرد کنونی)و فارسان می رفتند. هنگامی که بارندگی یا بارش برف بود عبور و مرور از این راه خیلی مشکل بود،حتی افرادی در بین راه توان خود را از دست می دادند.

1 – آب و هوای منطقه : بهار و تابستانی زیبا و خنک دارد و زمستان های پر برف است که در بعضی از نقاط آن ارتفاع برف نزدیک به یک مترونیم هم می رسد.

2 – پوشش گیاهی : کرفس ، تره ، پونه ، لپ ، کنگر ، آویشن ، اندش ، انجیر کوهی ، گون و .

3 – حیات جانوری : خرس ، گرگ ، بز کوهی ، روباه ، خرگوش ، راسو و پرندگانی چون کبک ، تیهو ، عقاب ، مرغ سلیمان و . که متاسفانه به دلیل شکار بی رویه تعداد این جانوران خیلی کم شده و با وجود این که به مسئولین مربوطه هم اطلاع رسانی شده ، هنوز اقدامی صورت نگرفته است .

 

4 – مناظر دیدنی و زیبا :

1-              قله بلند زراو (زرآب)

2-            چاه گنج او (زنبورآب)

3-           چشمه گلی

4-            روستای قدیمی بیدساکی (نی سیاق)

5-            چال گوراو (گورآب)

6-            چشمه دروزنو بالای منطقه

7-            باغ های گردو ، زردآلو ،آلوچه و .

8-           کوه درو در غرب منطقه

                مهرزاد کاظمی

               پاییز 1393






 به نامخداوند جان و خرد

با هم بخوانیم قسمتیاز شکایتنامه باستان، نامه نامور،شاهنامه فردوسی را (که رحمت برآن تربت پاکباد) که نماد فرهنگ ایرانی و دین بهی است وحکایت از باشکوه ترین زمانتاریخ ایران، که دست تقدیر آن را به زیر یوغ استعمارگران برد.

ودقیقن همانجا تاریخبرای ما تصمیم گرفت به قول پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر در شعری بلند در استقبالاز فردوسی و خدمات او به تاریخ و زبان ایران نوشته :

چو رخشان چراغ بهیتار شد             درفش کیانی نگونسار شد

فرومایگان    برتری   یافتند             کهن سفلگانسروری یافتند

فسرده  شد  آنپرتو  ایزدی              درازی پذیرفت دست  بدی

برای اینکه از شکایتفردوسی فاصله نگیریم ادامه این شعر را در مطلبی دیگر برایتان میگذارم.


 

چو بخت عرب بر عجمچیره شد             همی بخت ساسانیانتیره شد

برآمد ز شاهانجهان  را قفیز1                 نهان شد زرو گشت پیدا پشیز

همان زشت شدخوب،شدخوب زشت         شده راه دوزخپدید از بهشت

دگرگونه شد چرخ گردونبچهر               ز آزادگان   پاک ببرید  مهر

به ایرانیان زار وگریان شدم                 ز ساسانیاننیز  بریان  شدم

دریغ آن سروتاج واورنگ وتخت          دریغ آن بزرگیوآن فر وبخت

دریغ آن سروتاج و آنمهر وداد           کهخواهد شدن تخت شاهی به باد

کزین پس شکست آید ازتازیان2            ستارهنگردد مگر  بر  زیان

چو با تخت  منبر برابر شود               همهنام  بوبکر و عمر   شود

تبه گردد این رنج هایدراز               نشیبی دراز است  پیشش فراز

نه تخت و نه دیهیمبینی نه شهر          ز اختر همه تازیان راست بهر

ز پیمان بگردند وزراستی                 گرامی شود کژی و کاستی

رباید همی این از آنآن از این            زنفرین   ندانند  باز آفرین

نهانی  بتر زآشکارا   شود              دل مردمان سنگ خارا شود

شود بنده   بی هنر شهریار              نژاد وبزرگی  نیاید به کار

به گیتی نماند کسیرا  وفا            روان وزبان ها  شود پرجفا

از ایران وازترکوازتازیان            نژادی پدید آید  اندر میان

نه دهقان،همه ترکوتازی بود         سخن ها به کردار بازی بود

نه جشن ونه رامش نهگوهرنه نام       به کوشش ز هرگونه سازند دام

بریزند خون ازپی  خواسته             شود  روزگار   بد آراسته

زیان کسان از پی سودخویش           بجویند ودین اندر آرند پیش

ز پیشی وبیشی ندارندهوش            خورش نان کشکین وپشمینه پوش

چو بسیار ازاینداستان بگذرد          کسی سوی آزادگان ننگرد

[i]



[i] 1-قفیز:پیمانه

2-تازیان:اعراب


بخش دوم

اولاد حق وردی

اولی حقوردی چهار کر ، چهار دهدر

شاون ، رمضون ، صفقلی ، اکبر

شاون به ری باواس اسمس نهادن

پنج تا کر گیرس اوید دوتاس که مردن

سهراب و علی سینا جون دادن به احد

سه تا دی زمان ، رجب ، جان محمد

به زمان داده سه کر خالق یکتا

علی باز و علی جمعه و عزیزالله

علی باز هم بدون پنج کردی بید

سهراب و سرخاب ، هوشنگ و سعید

وا علی ناز ئی گویل ابون پنچ تا

حالا گوش بگر به اینو چند تا خدادا

س



سلامت را نمی‌خواهندپاسخ گفت،

سرها در گریبان‌ست.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان‌ست.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان‌ست.

نفس، کزگرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد درپیش چشمانت.
نفس کاین‌ست، پس دیگرچه داری چشم
ز چشم دوستان دور یانزدیک؟

مسیحایجوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانهسردست. . . آی . . .
دمت گرم و سرت خوشباد!
سلامم را تو پاسخگوی، در بگشای!

منم من،میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم.
منم من، سنگ تیپاخوردۀ رنجور.
منم، دشنام پستآفرینش، نغمۀ ناجور.

نه ازرومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم.
بیا بگشای در، بگشای،دلتنگم.
حریفا! میزبانا!میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد.
تگرگی نیست، مرگی نیست.
صدایی گر شنیدی، صحبتسرما و دندان‌ست.

من امشبآمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جامبگذارم.
چه می‌گویی که بیگهشد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد، برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
حریفا! گوش سرما بردهاست این، یادگار سیلی سرد زمستان‌ست.
و قندیل سپهر تنگ‌میدان،مرده یا زنده،
به تابوت ستبر ظلمتنه‌توی مرگ‌اندود، پنهان‌ست.
حریفا! رو چراغ بادهرا بفروز، شب با روز یکسان‌ست.

سلامت رانمی‌خواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر، درهابسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،
نفس‌ها ابر، دل‌هاخسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلورآجین،
زمین دل‌مرده، سقفآسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان‌ست.

تهران ـ دی‌ماه 1334
از مجموعۀ (زمستان)

 




رفتیم و پای بر سردنیا گذاشتیم

                                       کار جهانبه اهل جهان واگذاشتیم

چون آهوی رمیده زوحشت سرای شهر

                                    رفتیم و سربه دامن صحرا گذاشتیم

ما را به آفتاب فلکهم نیاز نیست

                                    این شوخدیده را به مسیحا گذاشتیم

بالای هفت پردهٔ نیلیاست جای ما

                                      پاچون حباب بر سر دریا گذاشتیم

ما را بس است جلوه‌گهشاهدان قدس

                                             دنیابرای مردم دنیا گذاشتیم

کوتاه شد ز دامن مادست حادثات

                                    تا دست خودبه گردن مینا گذاشتیم

شاهد که سرکشی نکنددلفریب نیست

                                        فهمسخن به مردم دانا گذاشتیم

در جستجوی یار دلآزار کس نبود

                                این رسم تازه را به جهان ماگذاشتیم

ایمن ز دشمنیم که بادشمنیم دوست

                                        بنیانزندگی به مدارا گذاشتیم

صد غنچهٔ دل از نفسما شکفته شد

                              هر جا که چون نسیمسحر پا گذاشتیم

ما شکوه از کشاکشدوران نمی‌کنیم

                              موجیمو کار خویش به دریا گذاشتیم

از ما به روزگار حدیثوفا بس است

                                       نگذاشتیمگر اثری یا گذاشتیم

بودیم شمع محفلروشندلان رهی

                                رفتیمو داغ خویش به دلها گذاشتیم


                                                                  رهی معیری»



آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

asphomawhi جراحی بینی|شکم|جراحی سینه|گوش|جراحی پلک|زیبایی|clinicsurgery Jimmy's page Povidone K17/K25/K15/K30/K90/K60,PVP-I/Povidone Iodine Powder,PVPP/Crospovidone Powder مرجع ماشین آلات صنایع چوب ثبت لوگو - ثبت برند لاتین آهنگ های قدیمی وسنتی تولید انواع لایت باکس های تبلیغاتی وبلاگ مهندسی برق و کامپیوتر راز بی کسان-محمدباقر انصاری